اگر شما را (در جنگ احد) جراحت و آسیبى رسید آن گروه را نیز (در جنگ بدر) آسیبى مانند آن رسید. و ما این روزها (ى پیروزى و شکست) را میان مردم به نوبت مىگردانیم (براى مصلحت نظام اتمّ) و براى آنکه خداوند معلوم کند کسانى را که ایمان آوردهاند (و علم ازلیش بر معلوم خارجى منطبق گردد) و از میان شما (براى شهادت بر اعمال مردم در روز واپسین) گواهانى بگیرد، و خداوند ستمکاران را دوست ندارد
آمیختگی تلخی با شیرینی در زندگی دنیا از سنتهای الهی است، از اینرو دنیا گاهی به کام مؤمنان و زمانی موافق کافران، و مناسبترین ساحت برای آزمایش بندگان مخلص خدا و رشد و بالندگی آنهاست و اگر مؤمن در عین رعایت همه حقوق فردی و اجتماعی، آسیب دید، از آنروست که محنتها و مِنْحَتهای تلخ و شیرین متفاوت است و در هر مقطع یکسان نازل نمیشود و بر این اساس، معنای تداول ایام، کثرت و قلت و شدت و ضعف نزولات آسمانی است نه توزیع نصرت و هزیمت در مقاطع گوناگون. هم صالحان از دولت مقطعی برخوردارند و هم طالحان از دولت موضعی، تا سرانجام آنچه حق و صلاح است مستقر گردد، بنابراین، تداول رخدادهای نظامی و مانند آن به معنای توزیع مقطعی پیروزی و شکست نیست تا اینکه گاهی مؤمن و گاه کافر غالب باشد، زیرا هیچگاه باطل صرف بر حق محض غالب نخواهد شد. البته در هنگامه جنگ نمیتوان ثمرات نهایی آن را ارزیابی کرد. نصر و هزیمت در پایان هماوردی است نه در اثنای آن و براساس سنت الهی در ستیز حق و باطل با یکدیگر، پیروزی نهایی تنها از آن حق است، بنابراین، تداول مقطعی، بیانگر تناوب در نصر و انهزام نیست، زیرا حق هرگز شکست نمیخورد و باطل هیچگاه پیروز نمیشود.
کارگردان اصلی جهان که دولتها را جابهجا میکند فقط خداست. تداول اگر ظاهراً به زیان مؤمنان باشد باطناً تعلیم راه مجاهدت و مقدمه ظفر است و در این حال که تداول ظاهراً به سود کافران است باطناً استدراج است نه نصر و موفقیت.
دست به دست گشتن روزگار مقصود از «یوم» در این آیه، مظروف آن است نه روز یا شبانهروز یا برههای از زمان برای اسراری ناگفتنی است و برای اینکه خداوند مؤمنان را شناسایی کند و چون علم فعلی خداوند از راه علل و اسباب ظهور میکند، لذا جریان آزمون به عنوان یک اصل ضروری مطرح است. طبق این آیه و آیه بعد، غرض خداوند از جنگ اُحد عبارت بود از: ۱٫آزمون برای مشخص و شناخته شدن مؤمنان ثابت قدم از منافقان مدعی اسلام. ۲٫ گزینش عدهای از مؤمنان مخاطب برای رسیدن به مقام شهادت، زیرا خداوند تنها مؤمنان خالص را میپذیرد و آنان را به مقام شهادت میرساند. ۳٫ کامل و خالص کردن قلوب مؤمنان و رساندن آنان به مقام اخلاص. ۴٫نابود کردن کافران. خداوند سبحان، ظالمان، یعنی مشرکان و کافران یا کسانی را که با گناهِ نافرمانی در جنگ اُحد برخود ستم کردند دوست ندارد و روشن است که محبوبان الهی، یعنی مؤمنان، پیروزند.
نزول این آیه به عنوان تقویت روانی، از بهترین عوامل پیروزی مؤمنان و از مؤثرترین علل هزیمت کافران بود.
گفتنی است به لحاظ قُرب رخداد تلخ جنگ اُحد و دوام حالتهای ناشی از آن، و از آنرو که احضار صحنه آزمون سبب دوام عبرت و استنتاج حکمت است، وضع مؤمنان را با فعل مضارع: ﴿یَمسَسکُم… ﴾ بیان فرمود و به لحاظ تقدم زمانی جنگ بدر، از وضع کافران با فعل ماضی ﴿مَسّ… ﴾ یاد کرد. (سید علی بهبهانی – تفسیر تسنیم)
گرچه معمولاً کلمات «شهداء»، «شهید» و«شاهد» در قرآن به معناى «گواه» است، لکن به دلیل شأن نزول و مسأله جنگ و موضوع زخم و جراحت در جبهه، اگر کسى کلمهى «شهداء» را در این آیه به «کشته شدگان در راه خدا» معنى کند، راه دورى نرفته است.
مسلمانان با توجّه به موارد ذیل باید روحیّه داشته باشند:
الف: «انتم الاعلون» شما بلند مرتبهاید.
ب: «قد مسّ القوم قرح» دشمنان شما نیز زخمى شدهاند.
ج: «تلک الایام نداولها» این روزهاى تلخ سپرى مىشود.
د: «و لیعلم اللّه الّذین امنوا» خدا مؤمنان واقعى را از منافقان باز مىشناساند.
ه : «و یتخذ منکم شهدا» خداوند از شما گواهانى را براى آینده تاریخ مىگیرد.
و: «واللّه لایحب الظالمین» خداوند مخالفان شما را دوست ندارد.
امام صادق علیه السلام درباره ى این آیه فرمودند: از روزى که خداوند آدم را آفرید، قدرت و حکومت خدایى و شیطانى در تعارض با یکدیگر بوده اند، امّا دولت کامل الهى با ظهور حضرت قائم علیه السلام تحقّق مى یابد.
۱- مسلمانان نباید در صبر و بردبارى از کفّار کمتر باشند. «فقد مسّ القوم قرح مثله»
۲- حوادث تلخ و شیرین، پایدار نیست. «تلک الایام نداولها بین الناس»
۳- در جنگها و فراز و نشیبهاى زندگى، اهل ایمان از مدّعیان ایمان باز شناخته مىشوند. «لیعلم اللّه الّذین آمنوا»
۴- خداوند از شما شهیدانى، کشتهى راه حقّ گرفت تا به آسانى از دین خدا دست برندارید. «ویتّخذ منکم شهداء»
۵ – خداوند از خود شما گواهانى گرفت که چگونه نافرمانى از رهبرى موجب شکست مىشود. «ویتّخذ منکم شهداء»
۶- پیروزى موقّت کفّار، نشانه محبّت خداوند به آنان نیست. «اللّه لایحبّ الظّالمین»
۷- حرکت و جریانهاى تاریخى به اراده ى خداوند است. «نداولها»