ما ملت “دوستدار علی” نه “شیعه علی”
«می خواستم از علی بنویسم دیدم دستم می لرزد. از عدالتش، دیدم نمی شود حرف زد. چه آنکه باید عمل کرد. از جوانمردی اش، دیدم که باید بود. از درد هایش که هنوز در زندگی مان جاری اند.
دیدم نمی توانم و نمی شود. دیگر در این شرائط اجتماعی ما چه باید گفت که هم به کار آید و هم آدمی را متهم نکنند به همه چیز. رفتم به سراغ نوشته های شریعتی که سال هاست با آن زیسته ام و همان مان نیز به پیشنهاد خودش، می خواندم و تصحیحشان می کردم.
دیدم هنوز نوشته هایش که دیگر به گم شده ای می مانند زنده اند. زنده برای دردهای امثال من که مرده اند:
” درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمههای شب خاموش به دل نخلستان های اطراف مدینه کشانده … و به ناله درآورده است … ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در قرق سرش احساس میکند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمیکند و … ما درد علی (ع) را احساس نمیکنیم.
ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که میتواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که میتواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال میبینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیدهایم!
در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع میشود و این مرحلهای است پس از شناخت و پس از عشق.
بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع)» هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »! چرا که شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) وار بودن، علی (ع) وار اندیشیدن، علی (ع) وار احساس کردن در برابر جامعه، علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علی (ع) وار زیستن، علی (ع) وار پرستیدن و علی (ع) وار خدمت کردن است.”»
ابنملجم یهودی بود/ معرفی قاتل امام علی(ع) توسط رسول خدا
قاتل شهادت امیرمؤمنان(ع) یکی از مشهورترین چهرههای خوارج «عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی» است. وی از قبیله «حمیر و از تیرههای «مراد» است.(۱) ابن ملجم اهل و ساکن کوفه بود که همراه با بازمانده خوارج به مکه رفت.(۲) او پس از بیعت مردم با علی(ع) چندین بار برای بیعت نزد امام آمد، ولی حضرت ایشان را نپذیرفت، برای بار سوم که خدمت امام رسید، حضرت فرمودند: او محاسن مرا با خون پیشانیام خضاب میکند.(۳)
ابن ملجم مرادی از ۹ نفری بود که در جنگ نهروان جان سالم به در برد و به مکه آمد و در جلسهای با حضور گروهی از تروریستها نقشه قتل امام علی(ع)، معاویه و عمروعاص را کشیدند و در کنار خانه خدا همقسم شدند که به پیمان خود وفادار باشند. او مسئولیت ترور امام علی(ع) را به عهده گرفت و به کوفه آمد و با همکاری چند تن از خوارج کوفه، چون اشعث بن قیس، وردان بن مجالد و… در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه، حضرت را با شمشیری زهرآگین زخمی کرد که بر اثر آن امام به شهادت رسید.(۴)
بررسی تاریخ نشان میدهد که ابن ملجم مرادی در سرپرستی زنی یهودی قرار داشت. روزی امام علی(ع) از اصل و تبار وی پرسید، ولی او در جواب به ذکر نام پدر کفایت کرد و امام فرمود: رسول خدا(ص) به من خبر داده که قاتل من فردی یهودی است.(۵)
امام صادق(ع) میگوید: در تمام اهل بیتمان – اهل بیت و اولاد پیامبر – از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازهی علی بن الحسین به امیرالمؤمنین شبیهتر نبود؛ امام سجاد، از همه شبیهتر بود. امام صادق فصلی در باب عبادت امام سجاد ذکر میکند؛ از جمله میفرماید: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه(ع) » پدرم حضرت ابی جعفر باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العباده ما لم یبلغه احد»؛ نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است. شرح میدهد: رنگش از بیخوابی زرد شده، چشم هایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و… امام باقر این ها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت: «فلم املک حین رأیته بتلک الحال البکاء»؛ میگوید وقتی وارد اتاق پدرم شدم و او را به این حال دیدم، نتوانستم خودداری کنم؛ بنا کردم زار زار گریه کردن: «فبکیت رحمه له».
امام سجاد در حال فکر بود – تفکر هم عبادتی است – به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گریه میکند؛ خواست یک درس عملی به او بدهد؛ سرش را بلند کرد: «قال یا بنی اعطنی بعض تلک الصحف التی فیها عباده علیبنابیطالب علیهالسلام»؛ در میان کاغذهای ما بگرد و آن دفتری که عبادت علیبنابیطالب را شرح داده، بیاور. ظاهرا از دوران امام علیبنابیطالب(ع) نوشتهها و کتاب هایی در باب قضاوت های آن حضرت، در باب زندگی آن حضرت، در باب احادیث آن حضرت، در اختیار ائمه بود. از مجموع روایات دیگر، آدم اینطور میفهمد که در موارد گوناگونی از آن استفاده میکردند. این جا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشتهای را که مربوط به عبادت علیبنابیطالب است، بردار بیاور. امام باقر میفرماید: «فاعطیته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فیها شیئا یسیرا ثم ترکها من یده تضجرا»؛ مقداری به این نوشته نگاه کرد – امام سجاد، هم به امام باقر درس میدهد، هم به امام صادق درس میدهد، هم به من و شما درس میدهد – با حال ملامت آن را بر زمین گذاشت؛ «و قال من یقوی علی عباده علی علیبنابیطالب علیهالسلام»؛ فرمود چه کسی میتواند مثل علیبنابیطالب عبادت کند؟
امام سجادی که آن قدر عبادت میکند که امام باقر دلش به حال او میسوزد – نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشممان بزرگ میآید – امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علیبنالحسین دلتنگ میشود و دلش میسوزد و نمیتواند خودش را نگه دارد و بیاختیار زار زار گریه میکند، آن وقت علیبنالحسین با اینطور عبادات میگوید: «من یقوی علی عبادت علیبنابیطالب»؛ چه کسی میتواند مثل علی عبادت کند؟ یعنی بین خودش و علی فاصلهای طولانی میبیند.
علامه از عدالت علی(ع) می گوید
علامه محمد تقی جعفری طی یک سخنرانی مفصل در رابطه با “علی(ع) و عدل و عدالت علوی” می گوید: «علی(ع) آنچنان از ظلم بیزار است که می فرماید: “اگر تمام زمین ها و آسمان ها را به من بدهند و بگویند این برگ را از دهان مورچه بیرون بکش، این کار را نمی کنم.” چرا؟ چون در متن زندگی قرار گرفته و می داند این زندگی شعاعی از خداست. و نیز می فرماید: “اگر کسی به بندگان خدا ستم روا بدارد، دشمن او خداست نه بندگان.” دلیلش روشن است، چرا که بنده که نمی تواند حقش را از ظالم بگیرد، اما خداوند می تواند.»
آیت الله العظمی وحید خراسانی: باید بدانید ماه رمضان چه اتفاق افتاده؟ اگر بخواهید بفهمید همین کلمه بس است. وقتی پیغمبر آن خطبه غرّاء را خواند راجع به ماه رمضان، یک مرتبه یکنفر از جا برخاست. آن که بود؟ آن کسی بود که گفتنی نیست که بود! چه کرد! به کجا رسید! آن یکنفری که از جا برخاست و در مقابل پیغمبر در همچو وقتی حرف زد که بود؟ امیر المؤمنین. از جابرخاست گفت: یا رسول الله ! افضل اعمال در ماه رمضان چیست؟ پیغمبر جواب داد، اما چه جوابی! خوب اینها را فکر کنید:
یعنی چه این حرف ها؟ یعنی عزاداری روز ۲۱ ، عزاداری برای شخص خاتم است. دسته هایی که بیرون می آیند برای شهادت خاتم انبیاء بیرون آمدند. معنای این کلمه این است: مجالسی که منعقد می شود، برای شخص پیغمبر خاتم است. اگر بشریت بفهمد- نه تنها شیعه- برای علی روز بیست و یکم بر سر و سینه می زند. اگر آدمیت بفهمد هر جا انسان است ، هر جا بشر است روز بیست و یکم برای علی سیاه پوش است. امیرالمؤمنین این است.
حالا ببین با کفار عملش چیست؟ رفتارش با کافر چیست تا برسد به مسلمان. فرمود: مالک! در قلبت رحمت، محبت، لطف نسبت به همه داشته باش حتی کفار. این است حکومت اسلام. این است حکومت علوی. پنج مطلب فرمود ، عقل مبهوت است فرمود: رحمتف دوم: محبت، سوم: لطف، چهارم: عفو، پنجم: صفح، نسبت به همه، چه مسلمان و چه کافر ، چه یهودی ، چه نصرانی. مبادا در قلمرو مملکت تو نسبت به یک کافری کمترین تعدّی بشود. دنیا باید برای گوینده این کلام عزا بگیرد. آنچه اسرار این بیان است باید بزرگانی مثل شیخ انصاری بفهمند.
بعد بیانش این است. فرمود:با همه… خوب دقت کنید یعنی در مملکتی که در آن مملکت که لواء اسلام و حکومت علوی بر سر پاست، باید تمام افراد آن مملکت حتی کفار زندگی با آنها ، لطف با آنها ، به جوری باشد… ای مالک! رعیت ّزلل دارد ، علل دارد. ای مالک رعیت لغزش دارد، چه عمد، چه خطاء،اگر انجام دادند تو با آنها جوری رفتار کن که توقع داری خدا با تو رفتار کند. حالا برای یک همچو کسی باید تمام دنیا عزا بگیرد یا نه؟ کی شناخت علی بن ابی طالب را؟ کسی که زیر پرچم او با کفار این جور رفتار می شود ببین با مسلمانان معامله چه جور است؟
آنچه مهم است این است که عقل مبهوت است: امپراطوری روم ، شاهنشاهی ایران مسخّر شد برایش، همه در قبضه قدرتش. فکر کنید. اینها را دانشگاهی ها تأمل کنند، علماء مملکت دقت کنند، بفهمند ، چه خبر است. چه غوغاست. کسی که ایران امروز یک ایالت نشین او بوده ، تا برسد به بقیه امپراطوری روم ، شاهنشاهی ایران زیر دو پایش، یک مرتبه یهودی آمد جلو ، گفت: یا علی! این زره ات که در آنجاست مال من است. فرمود : این زره من است از دستم افتاده. گفت: یا علی! این زره مال من است، من دست برنمی دارم تا حاضر بشی پیش قاضی. اینها را فکر کنید.
صبحی که آمد به نماز، آن شب مهمان دخترش بود. دختر برای پدری که سلطنت بر ربع مسکون دارد، یعنی مشرق و مغرب تحت حکومتش است، سفره ای که تهیه کرده بود ، نان جو بود و نمک و شیر. سر سفره که نشست گفت: کى دیدی پدرت سر یک سفره دو خورشت بخورد؟ آمد نمک را بردارد که با نان جو و شیر افطار کند فرمود: نمک را بگذار، شیر را بردار. با نان جو و نمک افطار کرد. چرا؟ برای این که مبادا در سرزمین حجاز و یمامه یکنفر باشد که سفره اش از سفره علی کم رنگ تر است. همچو کسی است که وقتی شمشیر به آن فرق خورد جبرئیل بین زمین و آسمان گفت: تهدّمت والله ارکان الهدی، إنفصمت والله العروه الوثقی …
صوت/مداحی حاج منصور ارضی در وصف مولای متقیان (کلیک کنید)
صوت/مداحی شهادت مولاعلی(ع) با نوای هلالی (کلیک کنید)
صوت/ مداحی محمود کریمی در وصف مولای متقیان (کلیک کنید)
فیلم/مداحی بهمنی خطاب به تکفیریها (کلیک کنید)
*پینوشتها:
۱. البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۵۰ و ۲۵۱.
۲. رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، تهران، مرکز نشر فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ج۹، ص۴۳۲.
۳. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۳. ابن شهر آشوب، مناقب، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۵۶ و ۳۵۷.
۴. الارشاد، همان، ج۱، ص۱۱ و ۱۲. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۱۳۸.
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۶۲ و ۲۶۳.