• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 18 - شوال - 1445
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
4

چرا امام صادق (ع)از اوضاع بحرانی حکومت وقت برای به دست گرفتن قدرت استفاده نکرد؟

  • کد خبر : 64378
  • 29 تیر 1396 - 8:25
چرا امام صادق (ع)از اوضاع بحرانی حکومت وقت برای به دست گرفتن قدرت استفاده نکرد؟

به رغم پیدایش شرایط استثنایی در مقایسه با دوران های پیشین، راه اقدام نظامی برای به دست گرفتن قدرت و عهده داری خلافت بر روی امام صادق علیه السلام بسته بود؛ از این رو آن حضرت با صراحت به درخواست پیشنهاد دهندگان خلافت ـ اعم از دعوتگران عباسی همچون ابومسلم خراسانی و ابو سلمه ی خلال و برخی شیعیان ـ پاسخ منفی داد.

با تبیین و ترسیم شرایط سیاسی و فرهنگی دوران امام صادق علیه السلام این پرسش مطرح است که پیشوای ششم چرا از اوضاع بحرانی و استثنایی پیش آمده برای به دست گرفتن قدرت استفاده نکرد؟
در پاسخ به این سؤال باید بگوییم برغم پیدایش شرایط استثنایی در مقایسه با دوران های پیشین، راه اقدام نظامی برای به دست گرفتن قدرت و عهده داری خلافت بر روی امام صادق علیه السلام بسته بود؛ از این رو آن حضرت با صراحت به درخواست پیشنهاد دهندگان خلافت ـ اعم از دعوتگران عباسی همچون ابومسلم خراسانی و ابو سلمه ی خلال و برخی شیعیان ـ پاسخ منفی داد.
مهم ترین علل عدم اقدام نظامی امام صادق علیه السلام:

۱ ـ برخوردار نبودن از حمایت های نظامی مردمی

امام صادق علیه السلام برای تشکیل حکومت و اجرای احکام و دستورات الهی و اقامه عدل و قسط در جامعه ناگزیر از مبارزه با دو جبهه بود؛ جبهه ی امویان که نزدیک به یک قرن بر جامعه اسلامی سلطه داشتند، و جبهه عباسیان که پیش از دوران امامت آن حضرت (سال یکصد هجری) تشکیلات پنهانی گسترده ای را برای سرنگونی امویان و به دست گرفتن حکومت تدارک دیده بودند.
پیشوای ششم برای پیروزی بر دو جبهه یاد شده تشکیل حکومت اسلامی، به مردمی که در همه شرایط از رهبری حمایت کنند و آماده هر نوع فداکاری باشند، نیازمند بود. متأسفانه مردمی که در دوران امام صادق علیه السلام می زیستند از نظر فکری و سیاسی، با آرمانهای امامت فاصله زیادی داشتند. آنان که به زندگی مادی و حکومت سرشار از انحراف و فساد امویان خو گرفته بودند نه تنها آماده ایثار و تحمل تنگناها و سختی های مبارزه نبودند و امام را در سرنگونی حکومت امویان و کوتاه کردن دست عباسیان، یاری نمی کردند، که چه بسا خود علیه آن موضع می گرفتند. گفتگوی آن حضرت با یکی از یارانش در این زمینه مؤید این معنا است. سدیر صیرفی می گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و به آن حضرت عرض کردم:
ـ خدای را چه نشسته اید!
ـ چه شده سدیر؟
ـ از فزونی دوستان، شیعیان و یارانتان می گویم. سوگند به خدا اگر امیرمؤمنان علیه السلام به اندازه شما پیرو، یاور و دوستدار داشت، دو قبیله تیم و عدی به خلافت طمع نمی ورزیدند.
ـ فکر می کنی (یاران و شیعیان ما) چند نفر باشند؟
ـ یکصد هزار نفر.
ـ یکصد هزار نفر!؟
ـ بلی و (شاید) دویست هزار نفر.
ـ دویست هزار نفر!؟
ـ آری و (شاید) نیمی از جهان (اسلام).
امام علیه السلام ساکت شد. سپس فرمود: آیا امکان دارد با من تا ینبع بیایی؟ عرض کردم بلی. همراه امام رهسپار ینبع شدیم … در آنجا پسر بچه ای گله بز را می چرانید. امام صادق علیه السلام به گله نگریست و خطاب به من فرمود: سوگند به خدا ای سدیر اگر تعداد پیروان من به اندازه این بزها بود برجای نمی نشستم. من بزها را شمارش کردم. تعدادشان هفده رأس بود.
برخوردار نبودن امام صادق از حمایت جدی مردم به منظور تشکیل حکومت اسلامی به مردم عادی محدود نمی شد بلکه حتی علویان نیز که شناخت بیشتری از آن حضرت و شایستگی اش برای خلافت داشتند، بجز زید بن علی و تعداد اندکی دیگر، او را در این امر یاری نمی کردند. نمونه آن مواضع عبدالله بن حسن و دو فرزندانش محمد و ابراهیم در برابر جبهه امامت است. آنان به جای جانبداری از امام صادق علیه السلام، خود داعیه رهبری و امامت داشتند و انتظار داشتند پیشوای شیعیان آنان را تأیید نماید.

۲ـ عدم صداقت دعوتگران عباسی

دعوتگران عباسی هرچند دعوت خود را با شعار «الرضا من آل محمد» آغاز کردند و نیز نامه هایی به امام علیه السلام نوشتند و آمادگی خود را برای بیعت با آن حضرت به عنوان خلافت اعلام کردند، ولی این حرکت از روی صداقت نبود، بلکه بدین انگیزه بود که می خواستند پیشاپیش دریابند که امام صادق علیه السلام در اندیشه ی حکومت هست یا نه تا درصورت مثبت تشخیص دادن مسأله، با آمادگی و هوشیاری بیشتری به مقابله با آن حضرت بپردازند. درست همان روش و سیاستی که پس از آنان، منصور در ارتباط با امام علیه السلام در پیش گرفت.
گواه روشن بر عدم صداقت آنان، پاسخ هایی است که امام صادق علیه السلام به نامه های ایشان داده است. در پاسخ درخواست ابومسلم فرمود:
«ما انت من رجالی و لا الزمان زمانی»
تو از مردان (طرفدار) من نیستی؛ زمانه نیز زمانه من نیست.
و در پاسخ ناه ابوسلمه فرمود:
«ما انا و ابو سلمه، و ابوسلمه شیعه لغیری»
مرا چه به ابوسلمه در حالی که او شیعه ی غیر من است.
امام علیه السلام در پاسخ هر دو آنان به عدم صداقتشان در دعوت از آن حضرت برای به دست گرفتن قدرت تصریح می کند و آنان را شیعه بنی عباس می شمارد نه شیعه خود و بدین ترتیب چهره واقعی آنا نرا برملا می کند.
علاوه بر این، سخنان ابوسلمه در محضر سفاح و پوزش طلبی از وی به خاطر نامه ای که به امام صادق علیه السلام نوشته گواه دیگری بر عدم صداقت وی در دعوت از امام است. متن عذرخواهی او چنین است:
هدف من از این کار، قوام یافتن و پاگرفتن موقعیت (عباسیان) بوده است نه چیز دیگر.

لینک کوتاه : https://nabzesahar.ir/?p=64378

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.