• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 20 - رمضان - 1445
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
6

جنگ از نگاه دیگران

  • کد خبر : 20833
  • 31 شهریور 1393 - 8:12
جنگ از نگاه دیگران

  مترجم: گلاره اسد جنگ عراق علیه ایران یکی از بزرگترین تراژدیهای بشری تاریخ معاصر خاورمیانه بود. شاید حدود یک میلیون نفر جان باخته و شمار بیشتری مجروح و میلیونها نفر آواره شده باشند. منابعی که به خاطر این جنگ تباه شد، فراتر از کل مبلغی بود که جهان سوم طی یک دهه صرف بهداشت […]

 

مترجم: گلاره اسد
جنگ عراق علیه ایران یکی از بزرگترین تراژدیهای بشری تاریخ معاصر خاورمیانه بود. شاید حدود یک میلیون نفر جان باخته و شمار بیشتری مجروح و میلیونها نفر آواره شده باشند. منابعی که به خاطر این جنگ تباه شد، فراتر از کل مبلغی بود که جهان سوم طی یک دهه صرف بهداشت عمومی اش کرد.
جنگ در ۲۲سپتامبر ۱۹۸۰ با تجاوز تمام عیار نیروهای عراقی به ایران آغاز شد. تا پیش از این تاریخ، نیروهای عراقی در مناطق مرزی ایران دست به خرابکاری و درگیریهای سنگین زده بودند. عراق امیدوار بود در مقابل همسایه ای که پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در عرصه بین المللی منزوی شده بود(!)، به پیروزی برق آسایی دست یابد. اما به رغم موفقیتهای اولیه، ایرانیان بسیج شدند و با اتکا به جمعیت بیشتر خود تا اواسط سال۱۹۸۲ متجاوزان را از خاک خود بیرون راندند. در ژوئن ۱۹۸۲ ایرانیها رویکرد تهاجمی اتخاذ کردند، ولی عراق به لطف برتری اش در جنگ افزارهای سنگین توانست مانع از هرگونه عملیات سرنوشت ساز ایران شود. تفنگها سرانجام در ۲۰اوت ۱۹۸۸ خاموش شدند. عمده مسؤولیت این خونریزی ?ساله متوجه رژیم نظامی سنگدل صدام حسین است. او برای جان انسانها ذره ای ارزش قائل نبود. علاوه بر این، بی تفاوتی جامعه بین الملل نکوهیده است، زیرا نه تنها وجدانش از دیدن صدها جنازه «جهان سومی » به درد نیامد، بلکه کوشید از آب گل آلود ماهی بگیرد و از این مناقشه سود ببرد.
فرانسه بزرگترین منبع تأمین جنگ افزارهای پیشرفته عراق شد و کوشید منافع مالی اش در این کشور را حفظ کند. اتحادجماهیر شوروی نیز بزرگترین تأمین کننده سلاح عراق بود و د رعین حال می کوشید نظر مساعد دولتهای هر دو کشور را جلب کند. دست کم ۱۰کشور به هر دو طرف مناقشه سلاح می فروختند تا به خونریزی و کشتار دامن بزنند. اما فهرست این کشورهای پلید بدون ایالات متحده تکمیل نخواهد شد. هدف آمریکا سود بردن از تجارت سلاح نبود، بلکه هدف قابل ملاحظه تری را دنبال می کرد: کنترل منابع نفت منطقه. پیش از پرداختن به سیاست آمریکا در خلال جنگ عراق علیه ایران.
نگاهی به تاریخ نشان می دهد در ۴۰سال اخیر، به رغم تغییر مکرر شرایط، سیاست آمریکا در قبال خلیج فارس ثابت مانده است. حمایت از محافظه کارترین حکومتهای موجود محلی به منظور جلوگیری از به قدرت رسیدن جنبش های رادیکال و مردمی، باهر قیمت انسانی ممکن و هر میزان مداخله و دستکاری لازم اما آمریکا همواره در اجرای سیاستش موفق نبوده است. در سال ۱۹۷۹ با سرنگونی شاه، آمریکا یکی از حکومتهای دست نشانده خود را از دست داد. اما الگوی زیربنایی سیاست آمریکا تغییر نکرده و می توان این را در رویکردش نسبت به جنگ عراق علیه ایران مشاهده کرد.

کدام بی طرفی!؟

آمریکا در سال ۱۹۸۰ با هیچکدام از طرفین جنگ رابطه دیپلماتیک نداشت و بیطرفی خود را در این مناقشه اعلام کرد. یک مقام وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۸۳ بدون ذره ای حس انسان دوستانه اعلام کرد: مادامی که جنگ ایران و عراق روی متحدان ما در منطقه تأثیر نمی گذارد یا موازنه قدرت را برهم نمی زند، ما ذره ای اهمیت نمی دهیم.اما حقیقت این است که ایالات متحده نسبت به این جنگ بی طرف نبود و استمرار آن را به منزله خلق فرصتهای مثبتی تلقی می کرد. نیاز به سلاح و پول بغداد رابه کشورهای محافظه کار عرب خلیج فارس و مصر وابسته تر می ساخت و بدین ترتیب سیاستهای عراق تعدیل و رابطه بین قاهره و سایر کشورهای عربی ترمیم می شد. این جنگ همچنین ایران را که اکثر تسلیحاتش آمریکایی بودند، ناگزیر می ساخت تجهیزات و قطعات یدکی آمریکایی بخرد. نیازهای مبرم جنگ ممکن بود دو کشور را ناچار سازد که روابطشان را با واشنگتن بهبود ببخشند. از سوی دیگر، پراکندگی جنگ به آمریکا امکان می داد در ایران و عراق عملیاتهای مخفیانه انجام دهد و تلاطم خلیج فارس می توانست سایر کشورهای منطقه را برای همکاری نظامی به سوی آمریکا جلب کند.
هنگامی که جنگ اولین بار آغاز شد، اتحاد شوروی کشتی های تسلیحاتی اش را از راه عراق بازگرداند و تا یک و نیم سال بعد به بغداد هیچ سلاحی نفروخت. در مارس ۱۹۸۱ حزب کمونیست عراق که تحت فشار صدام حسین قرار داشت، از شوروی پیام فرستاد که جنگ باید پایان یابد و نیروهای عراقی به مرزها بازگردند. در همان ماه آلکساندر هیگ وزیر خارجه آمریکا به کمیته روابط خارجی سنا گفت که چشم انداز بهبود روابط با عراق دیده می شود و خاطرنشان ساخت که بغداد نگران «رفتار امپریالیسم شوروی در منطقه خاورمیانه» است.سپس آمریکا فروش پنج فروند بوئینگ را به عراق تأیید کرد و معاون وزیر خارجه را جهت مذاکره به بغداد فرستاد. متعاقباً ایالات متحده عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریسم برداشت و واشنگتن برای صادرات آمریکا به عراق ۴۰۰ میلیون دلار اعتبار تعیین کرد. در نوامبر ۱۹۸۴آمریکا و عراق مناسبات دیپلماتیک خود را که در سال ۱۹۶۷ گسسته بود، احیا کردند.

تهدید شوروی و نیروهای واکنش سریع

به موازات آن که جنگ تحمیلی موضع آمریکا در عراق را بهبود می بخشید، مناسبات نظامی ایالات متحده با کشورهای عرب خلیج فارس توسعه می یافت، واشنگتن به واسطه جنگ عراق علیه ایران تمایلش به داشتن مناسبات نظامی با اعراب و استقرار نیرو جهت مقابله با تهدید شوروی را توجیه می کرد. در ژانویه ۱۹۸۰پرزیدنت کارتر «دکترین کارتر» را ارائه کرد که اظهار می نمود آمریکا مایل است برای جلوگیری از دسترسی «قدرتی خارجی» بر خلیج فارس به زور متوسل شود اما همانگونه که مایکل کلر خاطر نشان کرده، دغدغه واقعی آمریکا پنج روز بعد با انتشار بیانیه نظامی هارولد براون وزیر دفاع وقت عیان گشت.
براون هشدار داد که بزرگترین تهدید برای ایالات متحده دیگر توسعه طلبی شوروی نیست، بلکه تلاطم های مهارناپذیر جهان سوم است. وی گوشزد کرد: در جهانی پراز مشاجره و خشونت، ما نمی توانیم بدون سلاح به خارج برویم. شیوه خاص توسعه اقتصادمان سبب می شود که ما برای رفاه مادی مان به واردات، صادرات و درآمدهای سرمایه گذاری های خارجی وابسته باشیم. حفاظت از جریان نفت خاورمیانه بخش مهمی از منافع حیاتی ماست و ما برای دفاع ازآن هر اقدام مقتضی از جمله توسل به نیروی نظامی را اتخاذ خواهیم کرد.
براون صراحتاً بیان نکرد که ایالات متحده در پاسخ به تهدیدات داخلی نظیر انقلاب مداخله نظامی خواهد کرد، ولی پس از کناررفتن از سمتش آشکارا گفت: یک موضوع حساس این است که آیا ایالات متحده باید برای حفاظت از میادین نفتی در مقابل تهدیدات داخلی و منطقه ای اقدامی اتخاذ کند یا خیر. هرگونه تعهد صریح از این نوع احتمالاً تولیدکنندگان نفت را بیش از آن که آسوده سازد، نگران خواهد ساخت.
برهمین اساس دولت کارتر تشکیل نیروی واکنش سریع را برای به رخ کشاندن قدرت نظامی آمریکا در خلیج فارس آغاز کرد. هدف اساسی این طرح به قول مشاور امنیت ملی کارتر کمک کردن به دولتی دوست در مقابل خطر کودتا بود.
در سال ،۱۹۸۰ ارتش آمریکا رزمایشی با عنوان «شوالیه شجاع» انجام داد که هدفش حفاظت از ایران در مقابل تهاجم تمام عیار شوروی بود. ارتش چنین نتیجه گرفت که برای عقب نگه داشتن ماشین جنگی شوروی به ۳۲۵هزار سرباز نیاز دارد. شاید یک نیروی واکنش سریع با این بزرگی برای مبارزه با دردسرسازان جهان سومی غیرضروری به نظر آید، اما پنتاگون اظهار کرد که در اواسط دهه ۱۹۸۰ ارتشهای جهان سوم دیگر «بربرهای سرنیزه به دست» نیستند. آمریکا دیگر نمی توانست منطقه را با یک پرچم ثبات بخشد.
هنگامی که ریگان به قدرت رسید، اعلام کرد: اجازه نمی دهم عربستان سعودی، ایران شود. در دوره حکومت ریگان، سیا مخفیانه چنین نتیجه گرفت که احتمال تهاجم شوروی به ایران «بعید» است ، زیرا ارتش سرخ به حدکافی گرفتار پیکار با افغانها بود. اما بعیدبودن تهدید شوروی از شتاب ایجاد نیروی واکنش سریع نکاست.

سیاست دوگانه در قبال تهران

سیاست آمریکا در قبال ایران پیچیده تر بود، زیرا همزمان دو مسیر را می پیمود. از یک سو، مقامات آمریکا چشم اندازبرنامه ای مخفی برای تضعیف دولت تهران را مساعد می دیدند و درعین حال واشنگتن می کوشید با همان دولت ارتباط برقرار کند.
اقدامات آمریکا در تعقیب مسیر نخست آشکارا نشان می داد که واشنگتن مخالف حکومت] حضرت[ آیت الله خمینی است واز گروههای هوادار دیکتاتور سابق ایران برای مبارزه با دولت تهران حمایت می کرد.
سیا از سال ۱۹۸۲ ماهیانه ۱۰هزار دلار به گروهی در پاریس موسوم به جبهه ملی ایران به ریاست علی امینی می پرداخت که نقش بسزایی در واگذاری نفت ایران به قدرتهای خارجی پس از کودتای ۱۹۵۳ داشت. آمریکا همچنین از ۲گروه شبه نظامی ایرانی مستقر در ترکیه حمایت می کرد که رهبری یکی از آنها برعهده ژنرال بهرام آریانا، فرمانده ارتش شاه بود که رابطه نزدیکی با شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه داشت.
در سال ۱۹۸۰ دولت کارتر پخش برنامه های مخفی رادیویی از مصر برای ایران را با هزینه ۲۰ تا ۳۰هزار دلار در ماه آغاز کرد. این برنامه ها خواستار سرنگونی دولت ایران وحمایت از بختیار بودند. سایر برنامه ها محتوی ضدشوروی داشتند.
همزمان با این فعالیتها، آمریکا حرکت در جبهه دوم را در پیش گرفت: تلاش برای برقراری رابطه با روحانیون ایران براساس علاقه مشترکشان با واشنگتن برای مبارزه با چپگرایان! ریگان پس از افشای رسوایی ایران کنترا در نوامبر ۱۹۸۶ اعلام کرد نیت ایالات متحده یافتن «مسیری برای بازگرداندن ایران به جایگاه سابقش بود که همانا خانواده کشورهای مردم سالار است».
بنابه گزارش کمیسیون تاور، «آمریکا در سال ۱۹۸۳ کمک کرد تا تهران را متوجه خطر ناشی از نفوذ گسترده حزب کمونیست توده یا کادرهای شوروی و طرفدار شوروی درایران سازد. ایده ایجاد ارتباطی راهبردی با ایران از حمایت گسترده دولت آمریکا برخوردار بود. مثلاً کمیسیون تاور، اظهار کرد که اگرچه مخالف انتقال سلاح به ایران است ، «گشایشی استراتژیک با ایران شاید به سود منافع ملی آمریکا باشد». باید تصریح کرد که هدف ازاین گشایش استراتژیک گشودن باب گفت وگو با دشمن سابق نبود، بلکه بخشی از سیاست پیشگیری از دسترسی قابل ملاحظه اتحادیه شوروی به ایران بود. از همین رو، گزارش سیا در ۱۹۸۵ اظهار می داشت هرابرقدرتی که زودتر به ایران برسد، «در موقعیت نیرومندی برای حذف دیگری قرار خواهد گرفت».

مقابله با موفقیت های نظامی ایران

درسال ۱۹۸۴ به دلیل پیروزیهای ایران در میدان نبرد وبهبود مناسبات آمریکا با عراق، واشنگتن شروع به قطع منابع تسلیحاتی ایران از طریق اعمال فشار به متحدان خود برای توقف فروش سلاح به تهران کرد.
کویت پیروزیهای ایران را با نگرانی فزاینده دنبال می کرد. ایران حالا دیگر به کشتی های پهلوگرفته در بنادر کویت حمله می کرد وکویت به منظور دفاع از خود دست یاری به سوی آمریکا برد. در سپتامبر ۱۹۸۶ کویت به واشنگتن ومسکو پیشنهاد داد پرچمهای خود را روی برخی از کشتی ها به اهتزاز درآورند وسپس با ناوگان دریایی خود از آنها محافظت کنند. واکنش اولیه ایالات متحده ولرم بود، ولی وقتی واشنگتن در مارس ۱۹۸۷فهمید شوروی حاضر شده که پرچمش را روی یازده کشتی کویتی نصب کند، بلافاصله پذیرفت آن یازده کشتی را تحت پرچم خودش محافظت کند.
اما ایران به شدت حملاتش علیه کشتی ها به دلیل حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس افزود. در فاصله ۱۹۸۱ تا آوریل ۱۹۸۷ که خبر نصب پرچم آمریکا روی کشتی های عربی اعلام شد، ایران به۹۰ فروند کشتی ضربه زده بود، ولی این رقم طی یک سال بعد به ۱۲۶ فروند رسید. همانطور که گزارش کنگره خاطرنشان می کرد، کشتیرانی در خلیج فارس از زمان آغاز حضور دریایی آمریکا ناامن تر شده است . درواقع این عراق بود که در ۱۹۸۱ جنگ نفتکشها را به راه انداخت وتا سال ۱۹۸۴ بدون پاسخ موازی ایران ادامه داد. دوماه پس از تشدید حملات عراق در مارس ،۱۹۸۴ ایران بالاخره شروع به پاسخگویی کرد، اماتعداد حملات عراق بیشتر از ایران بود. واشنگتن در توجیه سیاستش می گفت عراق فقط به کشتی های ایران حمله می کند وحال آن که ایران نفتکشهای کشورهای بیطرف بخصوص کویت را هدف قرار می دهد.
حمایتهای گسترده آمریکا ازعراق سبب شد تا در ۱۸ژوییه ۱۹۸۸ایران پذیرش کامل قطعنامه ۵۹۸را اعلام کند، ولی بغداد آتش بس را نپذیرفت وبه استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی ادامه داد. سرانجام در ۶اوت فشار بین المللی عراق را مجاب به پذیرش آتش بس کرد وآن ۲هفته بعد به اجرا گذاشته شد. برای واشنگتن مهمترین چیز حفظ وضعیت موجود در منطقه ای استراتژیک بود که برای پنتاگون وشرکتهای نفتی ارزش فراوانی دارد و دو جنگ بعدی خلیج فارس این مسأله را اثبات کرد.
منبع: http://www.sajed.ir

 

لینک کوتاه : http://www.nabzesahar.ir/?p=20833

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.